شـ ـــهیــ ــد گـــ ــمـنــ ـام قـ ـطـعــه 53

اشعار مذهبی عبدالحسین مخلص ابادی

شـ ـــهیــ ــد گـــ ــمـنــ ـام قـ ـطـعــه 53

اشعار مذهبی عبدالحسین مخلص ابادی

مشخصات بلاگ

عشق تو بود دلیل سرودنم.........

عبدالحسین مخلص آبادی

: instagram.com
abdolhosein_mokhlesabadi

بایگانی

۲ مطلب با موضوع «شهیدان» ثبت شده است

تقدیم به صدوهفتادو پنج علی اکبر
باز بوی غریبی آمده است 
از سوی سرزمین خفته ی دور
از میان چکاچک نی ها
از همان سرزمین تشنه ی هور
ناله های جوان گِل رویی
که به پهلوش نیش ترکش خورد
دهنش را به زور می بندد
همه رویاش در دوثانیه مُرد
چشم خود را به زور وا کردو
زیر گرمای وحشی نیزار
ناگهان دید یک نفر آمد
عربی حرف می زند انگار
دست و پایش گرفته و بردند
وسط جمعی از رفیقانش
از بس ازحرص جابجا می شد 
روی هم می فشرد دندانش
بین گودال تشنه افتادند
دستهاشان تکان نمی خوردند
دوسه ساعت گذشته پیر شدند
چهره ها به جوان نمی خوردند 
این وسط روضه خوان این گردان
غم خود را به اشتراک گذاشت
وسط ناله های یا زهرا س
لودری خاک روی خاک گذاشت
سه دهه زیر خاک خوابیدند
صدو هفتادو پنج تا دلبر
صدو هفتادو پنج، چشمِ به راه
صد و هفتادو پنج علی اکبر 
کربلا رفتن آرزوشان بود
خود ارباب آمده اینبار
لبِ تشنه،غروب خون،گودال
کربلا بود کربلای چهار
عبدالحسین مخلص آبادی
خرداد ٩٤

سال روز شهادت مدافع حرم حضرت زینب (س) شهید مهدی عزیزی گرامی باد.

----------------------------------

آقا اجازه! خستـه ام از این همه فریب

از های و هوی مردم این شهر نانجیب

آقا اجازه! پنجـره ها سنگ گشته اند،

دیوارهای خسته از کوچه بی نصیب

آقا اجازه! بـاز بـه من طعـنه می زنند

عاشق ندیده های پـر از نفـرت رقیب

شیــرینـی وجـود مـرا تلـخ می کـنند

فـرهادهای کـینه پرست پر از فریب!

آقا اجازه! گـنـدم و حـوا بـهــانـه بـود،

آدم نمی شویم! بیـا: ماجرای سیب!

آقا اجازه! مـا دلمـان تنـگ می شـود

آقا اجازه! یاد شمـا کـرده ام عجیب!

باشد، سکوت میکنم اما خودت ببین!

آقا اجازه! منتظرند این همـه غریب...

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!

قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان

دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!