شب جمعه شب رحمت،سلام به محضر حضرت صاحب الزمان عج
چون خدا نیک ترین خلق بشر داد به ما
از می کوثری اش نور بصر داد به ما
سیزده روز رجب رفت که غم سر آمد
پیش از این گریه برای تو ثمر داد به ما
ما چهل روز پس از رفتن تو سینه زدیم
تا خدا از کرمت روز پدر داد به ما
خنده ی ماه رجب مرحمت فاطمه است
مرحمت کرد و خدا قرص قمر داد به ما
روزه داریم که از روضه نیفتیم شبی
روضه تکمیل نشد اشک سحر داد به ما
هنری نیست مرا غیر گدایی شما
شکر حق بر سر بازار هنر داد به ما
نیستم عاشق اگر خون ندهم پایت لیک
مادرم فاطمه آنروز جگر داد به ما
تو صراطی که قدم جای قدمهات نهم
اینچین بود صراطی که گذر داد به ما..
عبدالحسین
احوال بیت ما دو نفر گریه آور است
در هردوشان تصور در گریه آور است
در بیت منقوافی مادر، کلون در
در بیت تو غرور پدر گریه آور است
در بیت من، سقیفه و بیعت،به بیت تو
یک امت و هجوم و خطر گریه آور است
.
.
تاریکی دو بیت و سکوت غریب ها
شرح خسوف قرص قمر گریه آور است
وقت غروب بیت من و بیت مرتضی ست
وصف جدایی دو نفر گریه آور است...
عبدالحسین
هر کسی سائل شود آنها کریمش می کنند
سفره دار
لطفِ احسان القدیمش می کنند
خود اگر بی
بارگاه و بی حرم هم سر کنند
سر به زیری
گرکند صاحب حریمش می کنند
کسب فیض از
محضر اولاد زهراچون کند
درس و مکتب
هم نمی خواهد حکیمش می کنند
یا شبیه
افتخار مردم ایران زمین
مرقدش را
کربلا،عبدالعظیمش می کنند
چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع
دوباره حال و هوای زیارتی دارم
به این گدای شکسته هنوز امیدی هست
دلم خوش است شه با کرامتی دارم
برای عرض عیادت رسیده ام آقا
سلام حضرت آقای با کرامت ها
تو از تصور من هم شکسته تر هستی
چه ساده می شکند در مدینه حرمت ها
سلام لنگر هفت آسمان٬امام خدا
پس از علی تو بر این شهر سرد تابیدی
چهل بهار پس از کوچه زندگی کردی
تو داغ مادر قامت خمیده را دیدی
تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی
میان کوچه کسی هتک حرمتی بکند
به مادری که خداوند کوثرش خوانده
کسی لگد بزند یا جسارتی بکند
به قصد خانه از این کوچه ها گذر کردید
ولی چه حیف که مادر به مقصدت نرسید
چو دستهای بزرگش به قصد سیلی رفت
پریدی
از سر جایت ولی قدت نرسید
هنوز لحظه ی رفتن میان کوچه ی تنگ
تو با تمام تصاویر دردسر داری
نگاه کردم و دیدم نوشته یا زهرا(س
به روی لخته ی خونی که از جگر داری
عبدالحسین
آه ای سرور پشت تمامی ناله ها
آه ای بهانه
ی نفس صبح ژاله ها
آه ای هزار
ساله شراب محمدی
سرمست سرخی
ات لبه های پیاله ها
در انتظار
آمدنت یک جهان شوم
در انتظار
وصل تو هشتاد ساله ها
بی تو صفا و
مروه صفایی نمی دهد
این را نوشته
اند درون رساله ها
گل کرده روی
خاک حجاز از قدوم تو
روییده پای
کعبه برای تو لاله ها
باید بگیری
ارثیه ی مادری خود
ارث نبی و
خانه و باغ و قباله ها
اصلا مدینه
رفتن تو دیدنی تر است
باغ فدک
گرفتن تو دیدنی تر است
.
عبدالحــسین
تقدیم به نوکران حضرت رباب(س)،مخصوصا برادر
عزیزم آقای مه پیکر:
---------------------------------------
ماهــیِ سرخی و انگار تنت خشک شده
از سفیدیِ گلو تــا دهنت خشک شده
طفلکم شــیر که گفتم لب تو آب افتاد
زیر لبــهای ترت پنجــه ی قلّاب افتاد
پیله ات باز شده اوّل پروانگـی است
سنّ تکلیف تو انگاربه شش ماهگی است
من بمیرم چقدٓر
از همه رو میگیری
با همین خون خودت باز وضو میگیری
خون تو از بغلِ چشم ترم می ریزد
مادرت از غم تو باز به هم می ریزد
عبدالحــسین
---------------------------------------
من بمیرم برات ایشالا یه روز،اصغر جان،تو سند
مظلومیت یه امامی.
---------------------------------------
آن تیر که زد حرمله ی خیر ندیده
نگذاشت ببینم به زبان آمدنت را
پیرمردی به زمین خورد و صدا زد زهرا(س)
وقت برخواستنش از دل و جان گفت حسن(ع)
در شب اول این ماه تو را میخوانم
به امیدی که بیایی به شب اول قبر...
عبدالحسین
امروز که از سوز عطش سوخت وجودم
با اشک نوشتم کمی از داغ شما را
این ماه مبارک وسط ظهر چشیدم
لب تشنه شدن در بغل آب گوارا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس
عبدالحسین
عقده کربلا رفتن مونده تو دلم همیشه
ما رو آخرش نبردی ، مگه داریم ؟؟ مگه میشه؟؟