تقدیم به نوکران حضرت رباب(س)،مخصوصا برادر
عزیزم آقای مه پیکر:
---------------------------------------
ماهــیِ سرخی و انگار تنت خشک شده
از سفیدیِ گلو تــا دهنت خشک شده
طفلکم شــیر که گفتم لب تو آب افتاد
زیر لبــهای ترت پنجــه ی قلّاب افتاد
پیله ات باز شده اوّل پروانگـی است
سنّ تکلیف تو انگاربه شش ماهگی است
من بمیرم چقدٓر
از همه رو میگیری
با همین خون خودت باز وضو میگیری
خون تو از بغلِ چشم ترم می ریزد
مادرت از غم تو باز به هم می ریزد
عبدالحــسین
---------------------------------------
من بمیرم برات ایشالا یه روز،اصغر جان،تو سند
مظلومیت یه امامی.
---------------------------------------
آن تیر که زد حرمله ی خیر ندیده
نگذاشت ببینم به زبان آمدنت را